سنگ صبور

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود

سنگ صبور

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود

تبرئه

بسمه تعالی

تا حالا شنیدین که فلانی تبرئه شد ؟

 

آیا از کسی این جمله رو شنیدین که فلانی خودش را تبرئه کرد ؟

 

آدم توی یه موقعیتی قرار می گیره و میخواد از اتهاماتی که بهش میزنن و یا اتهامات احتمالی که با اون مواجه هست ، فرار کنه.

 درواقع هزار و یک ادله میاره که خودش رو تبرئه کنه .

 

هممون این جمله رو شنیدیم که سر دو نفر رو نمیشه کلاه گذاشت .

یکی سر خدا و یکی هم سر خودت .

 

نمیشه با این دو نفر رو راست نبود . به قول بعضیا باید با این دو نفر رو بازی کنی .

( یه خاطره ای بی ربط به بحث بگم : یه نفر از دوستان ما میخواست بازی با ورق رو یاد بگیره و دستش رو میچید روی زمین . فقط خواجه حافظ شیرازی دستش رو نمی دید و وقتی ما که رقیبش بودیم بهش کمک می کردیم فکر می کرد داریم گولش می زنیم . بماند که آخرش هم یاد نگرفت . خب خدا به بعضیا استعداد بعضی کارا رو نداده و به بعضیا هم اصلا استعداد نداده . )

 

وقتی میخوایم خودمون رو تبرئه کنیم ، چشممون رو به همه چیز و همه کس و به همه کارایی که کردیم و به همه کارایی که برامون کردن می بندیم و در نهایت خودمون رو تبرئه می کنیم . اصلا دنبال اشکالات و اشتباهات خودمون نمی گردیم .

 

بابا مرامت منو کشته آهای آلبالو خشکه . ( ببخشید اون این بود . کلاست منو کشته . ولی یه حرف بزنم برو در بحرش به جاهای خوبی میرسی . آلبالو خشکه توی همه چیز آخرشه هم مرام و هم کلاس و هم تیپ و شخصیت و . . . خلاصه آخرشه . در مواقعی که هیچ دارویی به دادت نمی رسه آلبالو خشکه به کمکت میاد تا در روم به دیوار گلاب به روتون ، کمتر زور بزنین و شب سرتون رو راحت بر بالش بذارین و الان میگن لباس چروک مده . این مد رو از روی لباس آلبالو خشکه بر داشتن دیگه.)

یه ذره از بحث دور شدیم . معذرت میخوام .

 

به اینجا رسیدیم که مرام و معرفتت کجا رفته بی انصاف . اگه کاری می کنی وایسا پای کارت و مردونه ، هم پیش دیگران و هم پیش وجدان خودت سر بلند باش . هزار تا کلک سوار می کنی تا خودت رو از کار اشتباهی که کردی تبرئه کنی . خودت میدونی مقصر هستی و میخوای تقصیرا رو بندازی گردن دیگران .

 

به قول یکی از دوستان که اول اسمش طاها جونیه : آخرش خبری نیست .

 

این حرفا رو اگه میگم نه اینکه خودم دچارش نیستم . نه . واسه اینه که یه ذره حواسمون بیشتر جمع باشه .

Excuse me for harfe ziad .

قضاوت

به نام خداوند زیبایی ها 

 

یکی از دوستان چه زیبا گفت :  

« قاضی خداست » 

قضاوتی که ما توی زندگیمون داریم پیامد های زیادی واسمون داره . 

مراحل قضاوت یکی مثل من : 

مرحله اول : برداشت شخصی از کارای دیگران . 

مرحله دوم : تغییر رویه بر اساس فکر شخصی و برداشت شخصی . 

مرحله سوم : تمام حرفایی که برای دفاع از خودش میزنه دروغه . 

مرحله چهارم : بستن پرونده . 

مرحله پنجم : معرفی فرد به عنوان خطا کار نزد دیگران . 

بابا دممون گرم . 

یه قاضی عادل وقتی میخواد حکمی بده یه سری کارا رو انجام میده . 

اول شکایت شاکی رو کاملا بررسی میکنه و موارد جرم رو در میاره . 

بعدش از متهم موارد شکایت رو میپرسه و از متهم میخواد از خودش دفاع کنه . 

خلاصه این بین اونقدر کلنجار میره  و در آخر  . . . 

و در آخر میگه : استنباط من اینه که چند مورد از شکایت مورد قبول و مواردی نیز غیر قابل قبول است . 

 علی (ع) میفرماید: 

در مورد هیچ کار درست و غلطی قضاوت نکن . 

من کجا و علی کجا . 

دادگاه آدمای مثل من هم دیدن داره والا شنیدن داره والا . 

خودمون شاکی هستیم و شکایت رو کامل و بدون نقص تنظیم می کنیم و خودمون به جای متهم پاسخگو هستیم و در نهایت خودمون قاضی هستیم . بعد از این همه عدالت پرونده رو مختومه اعلام می کنیم و جایی واسه تجدید نظر نمیذاریم و متهم رو به عنوان خطا کار و گناهکار به همه معرفیش می کنیم . 

بابا دممون گرم . 

اسم امام علی(ع) رو یدک می کشیم و آبروی علی (ع) رو می بریم . 

بیاید واسه همه مردم دنیا دعا کنیم تا یه ذره مهربونی در بین آدما زیاد بشه . کینه و دروغ و ریا و غیبت و تهمت جایی توی زندگیا نداشته باشه . (لابد میگه این یارو هم دیوونه شده . راست میگی) 

خیلی خیلی بیشتر از کپنم ( کالا برگم ) حرف زدم . 

دلت شاد و لبت خندون .

آلبوم زندگی

به نام خداوند هستی بخش

خداوندی که هر چه هست از اوست و هر چه نیست به خواست اوست

 

میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست .

 

عجب عیدی بود ، عید امسال . خدا رو شکر .

 

وایسا وایسا یه جور دیگه شروع کنم .

 

تا حالا موسیقی سنتی گوش دادی؟ اون اولش که داره شروع میشه پیش در آمد دستگاهی که میخوایم گوش بدیم رو نوازنده می نوازه .

 

مثلا پیش درآمد همایون ، ابتدای آلبومی که در دستگاه همایون نواخته می شه وجود داره .

نوار رو گذاشتیم توی ضبط صوت انگار داشت پیش درآمد غم رو می نواخت . خوب گوش دادم . انتظار کشیدم تا شاید گوشه هایی از شادی هم و نواخته بشه. غم بود و غم نامه . خوانندش واسه خودم معروف بود ولی . . .

تار و سه تار زندگی می نواختن و آوازی از دلم به گوش می رسید . و سنتوری با کوک غم و مضرابهایی شکسته در دستان دیوانه ای که واسه ی خودش گوشه ای می نواخت و ساکت ساکت بود . دیوانه وار می نواخت .

 لا لای لای لاااااای لای لالای لای لای لای لااااااای لا لای لای لای لااااااااای لا لای لای  . . .

 

هیچکس حتی برای ثانیه ای هم وای نمیساد گوش کنه . همه از کنارش بی اعتنا رد می شدن و توجهی نمی کردن .

اونایی هم که نمی دیدن و فقط چیزایی شنیده بودن به تمسخر میگفتن خدا شفاش بده .

گهگاهی دیوانه با خودش می گفت : امان ای دل ای دل ای دل وای / بنال ای دل ای دل ای دل ای دل وای

شاهد غروب خورشید بودیم و هلال مه پیدا شد و رهگذر ها کمتر و کمتر شدن .

 

بعد از سالها در یک شب بهاری ، یکی از اون شب نشینان اومد و در کنار دیوانه دو زانو نشست و فقط گوش کرد و با دهنش نوایی رو زمزمه می کرد .از گوشه چشم رهگذر اشکی روان شد و مشتری همیشگی دیوانه شد .

 

دیوانه سازش رو با دل رهگذر کوک کرد و حدود ده ماهی رو فقط بخاطر رهگذر و با دل رهگذر هم کوک و هم نوا شد . با روز های شاد رهگذر سازش رو روی شادی و آهنگ های شاد کوک می کرد و با روز های غم با او هم نوا می شد و سازش بر غم کوک می کرد.

 

رهگذر با خودش فکر می کرد این دیوانه هر کس بیاد و بشینه پیشش ، اون کوک سازش رو عوض میکنه . بعد از ماه ها ، هر روز یا چند روز درمیون با دیوانه هم نشین می شد .

روزی از روز های خزان ، دیوانه رهگذر رو ندید .

 

 به خودش امیدواری داد که امروز نیومد فردا میاد . فردا و فرداهای دگر فرا رسید و خبری از رهگذر نشد . رفت که رفت .

 

دیوانه تنها تر از روزهای گذشته شد .

 

به کشت خاطرم جز غم نروید * * * با باغم جز گل ماتم نروید

به صحرای دل بی حاصل مو * * * گیاه نا امیدی هم نروید

 

هر روز تقویمش رو به یه نامی ، نام گذاری کرده بود و این اسم ها و نام ها پشتوانه ای داشت از غم و شادی های رهگذر .

 

سالهای سال می گذرد و خبری از رهگذر نیست .

   

خدایا شکرت(چه شانسی آوردم)

به نام حضرت حق 

گشت زدیم و گشت زدیم و ناله کردیم و شکر نکردیم .

تا یه ذره دستمون اوخ میشه ،

 زمین و زمون رو به هم میدوزیم و وقتی خوش و خرم هستیم ،

یادی از اونی که از قلبمون بهمون نزدیکتره نمی کنیم .

 

پا داریم و شکر نمی کنیم .

 

دست داریم و شکر نمی کنیم .

 

نفس می کشیم و شکر نمی کنیم .

 

می تونیم حرف بزنیم و غذا بخوریم و شکر نمی کنیم .

 

هزاران هزار نعمت دیگه . . .

 

نعمت آدمای دور و برمون که قدرشون رو نمی دونیم  

و هر روز شکر نمیکنیم که فلان آدم کنارمونه .

 

جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال * * * شب فراق نخفتیم لاجرم زخیال

 

این همه نعمت داریم و شکر نمی کنیم و وقتی میفتیم گوشه مریض خونه می گیم :

آخه این همه آدم توی دنیا هست و خدا گیر داده به ما .

یا میگیم : تو هم شدی خدا که همش دوست داری ما رو در رنج و عذاب ببینی .

یا میگیم : دست از سر ما بردار .

یا خیلی بخوایم حال بدیم میگیم : خدایا شکرت ولی چرا من ؟

آخه با انصاف !!!

انصافت کجا رفته ؟

 

یکی اینجوری و یکی اونجوری .

 

یکی بود یکی نبود .

 

دیوانه ای بر تخت بیمارستان افتاده بود و همش میگفت : "چه شانسی آوردم"

از همراهش پرسیدم این چرا همش میگه چه شانسی آوردم؟

گفت آخه یه غده توی کمرش بود و پول نداشت درش بیاره بزرگ و بزرگتر شد و اود کرد .

پول گیرش اومد و یه مقداری هم رفت و از بیمه گرفت و عمل کرد .

گفت : "چه شانسی آوردم"

ولی دیر شده بود و غده بعد از دو هفته دوباره اود کرد و پاش رو فلج کرد

و افتاد رو تخت بیمارستان

و دید تخت کناریش یه مریض خوابیده که گلوش رو سوراخ کردن و دارن مایعات بهش میدن .

با دیدن این صحنه گفت : "چه شانسی آوردم"

یک هفته بعد پاش رو قطع کردن و یک هفته بعد از اون ، دستش هم لمس شد .

بردنش بیمارستان و دید بیمار تخت کناریش نمی تونه نفس بکشه .

گفت : "آخ جون"

"چه شانسی آوردم"

الآن فقط سرش کار میکنه و میتونه نفس بکشه و هر نیم ساعت یه بار میگه : "چه شانسی آوردم"

خودتون قضاوت کنید .

حالا تا یکی ازمون دور میشه و به خواسته هامون نمیرسیم

و یا یه مریضی مثل دندون درد بهمون میرسه زمین و زمون رو یکی می کنیم

که چی ؟

خدا گیر داده به ما و بی خیالمون نمیشه . می گیم کاش زود تر از این دنیا خلاص می شدیم .

آخه بی انصاف دور و برت رو نگاه کن و بگو : " خدایا شکرت "

به زبون ما دیوونه ها معنی خدایا شکرت میشه :  "چه شانسی آوردم"

بدون شرح

سلام 

 

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم 

هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم