به نام حضرت حق
گشت زدیم و گشت زدیم و ناله کردیم و شکر نکردیم ./span>
تا یه ذره دستمون اوخ میشه ،
زمین و زمون رو به هم میدوزیم و وقتی خوش و خرم هستیم ،
یادی از اونی که از قلبمون بهمون نزدیکتره نمی کنیم .
پا داریم و شکر نمی کنیم ./span>
دست داریم و شکر نمی کنیم .
نفس می کشیم و شکر نمی کنیم .
می تونیم حرف بزنیم و غذا بخوریم و شکر نمی کنیم .
هزاران هزار نعمت دیگه . . .
نعمت آدمای دور و برمون که قدرشون رو نمی دونیم
و هر روز شکر نمیکنیم که فلان آدم کنارمونه .
جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال * * * شب فراق نخفتیم لاجرم زخیال
این همه نعمت داریم و شکر نمی کنیم و وقتی میفتیم گوشه مریض خونه می گیم :
آخه این همه آدم توی دنیا هست و خدا گیر داده به ما .
یا میگیم : تو هم شدی خدا که همش دوست داری ما رو در رنج و عذاب ببینی .
یا میگیم : دست از سر ما بردار .
یا خیلی بخوایم حال بدیم میگیم : خدایا شکرت ولی چرا من ؟
آخه با انصاف !!!
انصافت کجا رفته ؟
یکی اینجوری و یکی اونجوری .
یکی بود یکی نبود .
دیوانه ای بر تخت بیمارستان افتاده بود و همش میگفت : "چه شانسی آوردم"
از همراهش پرسیدم این چرا همش میگه چه شانسی آوردم؟
گفت آخه یه غده توی کمرش بود و پول نداشت درش بیاره بزرگ و بزرگتر شد و اود کرد .
پول گیرش اومد و یه مقداری هم رفت و از بیمه گرفت و عمل کرد .
گفت : "چه شانسی آوردم"
ولی دیر شده بود و غده بعد از دو هفته دوباره اود کرد و پاش رو فلج کرد
و افتاد رو تخت بیمارستان
و دید تخت کناریش یه مریض خوابیده که گلوش رو سوراخ کردن و دارن مایعات بهش میدن .
با دیدن این صحنه گفت : "چه شانسی آوردم"
یک هفته بعد پاش رو قطع کردن و یک هفته بعد از اون ، دستش هم لمس شد .
بردنش بیمارستان و دید بیمار تخت کناریش نمی تونه نفس بکشه .
گفت : "آخ جون"
"چه شانسی آوردم"
الآن فقط سرش کار میکنه و میتونه نفس بکشه و هر نیم ساعت یه بار میگه : "چه شانسی آوردم"
خودتون قضاوت کنید .
حالا تا یکی ازمون دور میشه و به خواسته هامون نمیرسیم
و یا یه مریضی مثل دندون درد بهمون میرسه زمین و زمون رو یکی می کنیم
که چی ؟
خدا گیر داده به ما و بی خیالمون نمیشه . می گیم کاش زود تر از این دنیا خلاص می شدیم .
آخه بی انصاف دور و برت رو نگاه کن و بگو : " خدایا شکرت "
به زبون ما دیوونه ها معنی خدایا شکرت میشه : "چه شانسی آوردم"