-
بخشش
پنجشنبه 26 آذرماه سال 1388 01:13
به نام خداوند نازنین حکایتی از زبان مسیح نقل میکنند که بسیار شنیدنی است. میگویند او این حکایت را بسیار دوست داشت و در موقعیتهای مختلف آن را بیان میکرد. حکایت این است: مردی بود بسیار متمکن و پولدار. روزی به کارگرانی برای کار در باغش نیاز داشت. بنابراین، پیشکارش را به میدان شهر فرستاد تا کارگرانی را برای کار اجیر...
-
داستان بلبل و گل
دوشنبه 16 آذرماه سال 1388 00:52
به نام پروردگار نازنین غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود عجب فتادن مرد است در کمند غزال باغبان خون دلها خورد ، عرق ها ریخت ، زخم ها و رنج ها را تحمل کرد . تا . . . تا ببیند قد رعنا و نازک بدنِ خوش بو گلی را ، تا دمی بیاساید در بر شیرین لب و شیرین گفتار ، تا دست محبت بر گیسوی لطیف گل بکشد . باغبان رهگذر ها را از کنار گل...
-
نجوایی با حضرت صاحب (عج)
پنجشنبه 30 مهرماه سال 1388 01:09
به نام خداوند نازنین سلام . خیلی دیر کردم . می دونم . حالا حالاها نمی خواستم چیزی بنویسم . ولی دلم نیومد این شعر زیبا رو تقدیم نکنیم به دوستان زیبا و نازنین خودم . توی یه وبلاگ این شعر رو خوندم خیلی خوشم اومد . تا حالا یه شیش هفت باری این شعر رو خوندم و به قول دوستان پک سنگین زدیم . (صفا کردن زیاد رو میگیم سیگار کشیدن...
-
تقدیم به بهترین دوست
پنجشنبه 26 شهریورماه سال 1388 15:15
به نام خداوند نازنین و دوست داشتنی . . . این شبه شعر رو تقدیم می کنم به ساحت مقدس حضرت دوست . . . شبه شعر یعنی یه چیزی شبیه به شعر . نه می تونیم بهش بگیم شعر ونه می تونیم بگیم متن . خودم هم نمی دونم چی میشه بهش گفت . فدا بهش میگه ترانه . هر چی میخواد باشه باشه . تقدیم به بهترین . . . ز بوی نرگس زلفش ، سر گیسوی مشکینش...
-
شب قدر
شنبه 21 شهریورماه سال 1388 01:36
به نام خداوند زیبا و دوست داشتنی و . . . سر کوه بلند فریاد کردم علی شیر خدا را یاد کردم علی شیر خدا یا شاه مردان دل نا شاد ما را شاد گردان علی شیرخدا دردم دوا کن مناجات من پیش خدا کن چراغ روشنی نذریت می دم به هر جا عاشق است دردش دوا کن ندای الهی العفو در فضا پر شده . نمی دونم این همه آدم از سر عادت اینجا جمع شده اند...
-
زدم این فال و . . .
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1388 01:14
به نام خداوند نازنین و دوست داشتنی ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست شب تار است و ره وادی ایمن در پیش آتش طور کجا موعد دیدار کجاست هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد در خرابات بگویید که هشیار کجاست آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست هر سر موی مرا با تو هزاران کار...
-
داستانی از دیوانه و مورچه
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1388 03:23
به نام خداوند نازنین دوست داشتنی . . . " دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم ، روزگار غریبیست نازنین " . . . و عشق را کنار تیرک راه بند ، تازیانه می زنند . . . داستان دیوانه را بار ها تعریف کرده ام باز هم داستانی دیگر . . . دیوانه ای گفت : عاشق شدم ، همه شهر خندیدند . . . دیوانه گریه کرد و فریاد زد...
-
صبر
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1388 02:57
به نام خداوند نازنین دوست داشتنی . . . آیه 155 الی 157 سوره بقره : و البته شما را به سختی هایی چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و (آفات) ثمره زراعت بیازماییم . و به صابران بشارت ده ... آنانکه مصیبتی بر آنها وارد شود ، گویند : همانا از سوی خدا (به فرمان خدا) آمده ایم و به سوی او باز خواهیم گشت ... آن گروه هستند از...
-
درد و دل . . .
جمعه 23 مردادماه سال 1388 02:29
به نام خداوندی که هرچه هست اوست گاهی اوقات یه داستانی رو واست تعریف می کنن و با خودت میگی : خوش بین ترین آدم ها هم فکر نمی کردن که آخر داستان اینجوری تموم بشه . درست مثل فیلم های ایرانی که هممون آخر فیلم میگیم : اه ... چقدر لوس ... چقدر عاشقونه تموم شد ... توی زندگی به تلخ ترین پایان فکر می کنیم . داره واسمون یقین...
-
سلام . . .
جمعه 15 خردادماه سال 1388 20:04
سلام ز بس که در نظر آمد خیال روی تو ما را *** چنان شدم که به جهدم خیال در نظر آید سلام . . . سلام می کنم به تو ای نسیم شمال سلام می کنم به تو ای رود جاری سلام می کنم به تو ای آوای خفته برسانید پیامم را به آنکه از من دور است ندانستم قدرش را کنون ازمن بسیار رنجور است با توام ای نسیم شمال مگر نیستی تو رساننده ی وصال پس...
-
دنیا را نگه دارید . . .
دوشنبه 11 خردادماه سال 1388 19:41
سلام می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند ستایش کردم ، گفتند : "خرافات است " عاشق شدم ، گفتند : "دروغ است" گریستم ، گفتند : "بهانه است " خندیدم ، گفتند : "دیوانه است" دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم ! « دکتر علی شریعتی »
-
سلام
یکشنبه 10 خردادماه سال 1388 16:29
سلام عجب اسم خوشکلی داره خدا . یه جواب بدیم به سرگشته : ممنون که سر میزنی و ممنون از کامنتایی که گذاشتی . چه جوابی باید بدم؟ همین دیگه . شعر زیبایی بود ممنون . یه دنیا ممنون از اونایی که گهگاهی به این کلبه سری میزنن . این کلبه هم مثل همه کلبه های دنیا یه روزی درش بسته میشه . ولی تا موقعی که ما هستیم و کلبه نوشته هام...
-
می و میخانه
سهشنبه 5 خردادماه سال 1388 15:02
به نام حضرت حق الا ای پیر فرزانه ، مکن منعم ز پیمانه که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 فروردینماه سال 1388 02:34
به نام خدای زیبا و دوست داشتنی « جوابیه به صابر عزیز : ممنون بهم سر زدی . البت که قبول نیست . من میخوام روی ماهت رو ببینم . تو داری جر میزنی . جوابیه به سرگشته : اول تبریک میگم که اسم با مزه ای داری . حالا چرا سر گشته ؟؟؟ سرت کجا گشته ؟؟؟ شوخی کردم به دل نگیری . قبلا اینجا نیومده بودی یا با اسم دیگه ولی اگه اولین بارت...
-
دلداده
پنجشنبه 27 فروردینماه سال 1388 14:09
به نام اون خدای بی همتا خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان * * * کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم * * * کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان دلداده را ملامت گفتن چه سود دارد * * * می باید این نصیحت کردن به دلستانان دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوش رو * * * تا دامنت نگیرد دست خدای خوانان من ترک...
-
تبرئه
سهشنبه 25 فروردینماه سال 1388 02:30
بسمه تعالی تا حالا شنیدین که فلانی تبرئه شد ؟ آیا از کسی این جمله رو شنیدین که فلانی خودش را تبرئه کرد ؟ آدم توی یه موقعیتی قرار می گیره و میخواد از اتهاماتی که بهش میزنن و یا اتهامات احتمالی که با اون مواجه هست ، فرار کنه. درواقع هزار و یک ادله میاره که خودش رو تبرئه کنه . هممون این جمله رو شنیدیم که سر دو نفر رو...
-
قضاوت
شنبه 22 فروردینماه سال 1388 02:06
به نام خداوند زیبایی ها یکی از دوستان چه زیبا گفت : « قاضی خداست » قضاوتی که ما توی زندگیمون داریم پیامد های زیادی واسمون داره . مراحل قضاوت یکی مثل من : مرحله اول : برداشت شخصی از کارای دیگران . مرحله دوم : تغییر رویه بر اساس فکر شخصی و برداشت شخصی . مرحله سوم : تمام حرفایی که برای دفاع از خودش میزنه دروغه . مرحله...
-
آلبوم زندگی
چهارشنبه 19 فروردینماه سال 1388 21:36
به نام خداوند هستی بخش خداوندی که هر چه هست از اوست و هر چه نیست به خواست اوست میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست . عجب عیدی بود ، عید امسال . خدا رو شکر . وایسا وایسا یه جور دیگه شروع کنم . تا حالا موسیقی سنتی گوش دادی؟ اون اولش که داره شروع میشه پیش در آمد دستگاهی که میخوایم گوش بدیم رو نوازنده می نوازه . مثلا پیش...
-
خدایا شکرت(چه شانسی آوردم)
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1387 23:54
به نام حضرت حق گشت زدیم و گشت زدیم و ناله کردیم و شکر نکردیم . تا یه ذره دستمون اوخ میشه ، زمین و زمون رو به هم میدوزیم و وقتی خوش و خرم هستیم ، یادی از اونی که از قلبمون بهمون نزدیکتره نمی کنیم . پا داریم و شکر نمی کنیم . دست داریم و شکر نمی کنیم . نفس می کشیم و شکر نمی کنیم . می تونیم حرف بزنیم و غذا بخوریم و شکر...
-
بدون شرح
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1387 12:48
سلام مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
-
حدیث دوست
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1387 00:48
به نام عاشق واقعی چه حاجت است به شمشیر قتل عاشق را حدیث دوست بگویش که جان بر افشاند
-
خیال
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1387 23:57
بسمه تعالی خبرت خراب تر کرد جراحت جدایی *** چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی *** چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی *** شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی این زمونه و این دنیا و این مردمونش حرفی واسه گفتن نذاشتن . نمی دونم چی باید نوشت . از...
-
ما چه کنیم ؟
شنبه 7 دیماه سال 1387 00:32
بسمه تعالی واسه شادی روحش یه حمد و یه صلوات بفرست . توی این دو هفته به این فکر میکنم اون که اینقدر خوب بود و می دونیم و مطمئنیم جاش خیلی خوبه . ولی من چی ؟ اگه همین الان بلیطم مهر بخوره چیکار کنم ؟ یه عالمه گناه ریز و درشت و حق الناس و حق الله و هر چیز دیگه ریخته روی سرم . تمام معادلات زندگیم بهم خورده . خدا داره خودش...
-
بدون شرح
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 01:04
بسمه تعالی حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری * * * به آب دیده خونین نوشته صورت حال پرسید : عشق و محبتت شبیه به چیه ؟ گفت دوست دارم این عشق ت رو که ازش حرف میزنی واسم توصیفش کن . سریع بعدش گفت : فقط دلیل این سوالام رو نپرس . گفتم این عشق ی که من ازش حرف میزنم شبیه به هیچ عشق دیگه ای نیست . شاید خودش یه نوعی از عشق باشه...
-
مجموعه داستان های یوگی و دوستان (2)
سهشنبه 5 آذرماه سال 1387 16:56
بسمه تعالی داستان درمورد مفیدی ها بود و رسیدیم به مرحوم تفلون . . . شرکت جایزه ای را به دلیل تقدیر و تشکر به جهان آرایی ها تقدیم کرد . اولا اسم با مسمایی رو روی مفیدی ها گذاشتیم و ثانیا تبلیغ این شرکت رو در ایران کردیم . تفلون برند معروفی شده بود بین جهان آرایی ها که این برند بیانگر مفیدی ها بود . از بین جهان آرایی ها...
-
مجموعه داستانهای یوگی و دوستان (۱)
جمعه 24 آبانماه سال 1387 17:09
بسمه تعالی داستان ما چند نفر . . . داستان های یوگی و دوستان . . . داستان های اکیپ ما . . . داستان های این چند نفر . . . من خودم از این اسم ها ، داستان های یوگی و دوستان رو انتخاب کردم . یوگی و دوستان از بچه های گل ، دوره هفتم ، دبیرستان جهان آرا بودن . هر چند تایی که گرد هم جمع میشن یه چارتی رو خود به خود واسه خودشون...
-
زائر آقا
دوشنبه 20 آبانماه سال 1387 01:21
بسمه تعالی تولد تولد تولدتون مبارک آقا جون . تولد آروم روح زهرا (س) ، عزیز دل حضرت حجت (عج) ، رو به تمام عاشقان آرام تبریک می گم . ولی نعمت ما ایرانی ها امشب آسمان دلمون رو نور افشانی می کنه . خوشا به حالمون . سرمون رو امشب بالا می گیریم. آقا خوش اومدین . به عشق روزی که به آقا امام زمان (عج) ، ظهورشون رو تبریک بگیم ....
-
معرفی یک دوست (۲)
یکشنبه 28 مهرماه سال 1387 10:46
بسمه تعالی پرستو آرام ، و با وقاری مثال زدنی آمد و بر روی شن های نرم ساحل نشست . خروش دریا را می دید و دریا را به آرامش دعوت می کرد . او و ساحل دست به دست هم دادند تا دریا را به آرامش بخوانند . قدرت امواج دریا را می گرفتند و موج ها را آرام کرده و به دریا تقدیم می کردند . موج ها نوای آرامش را با خود به دریا می بردند و...
-
حافظیه
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1387 12:13
بسمه تعالی هفته پیش با صابی وطاهی رفتیم شیراز . سه شنبه رخش طه رو تر و تمیزش کردیم و ساعت 8 از تهرون راه افتادیم رفتیم سوی دیار عاشقان . من و طه رانندگی میکردیم و صابر بسان مادری دلسوز کنارمون نشته بود و مواظب بود که ما خوابمون نبره . چون اگه راننده خوابش میبرد هممون میرفتیم به دیار باقی میشتافتیم با سرعتی بیش از سرعت...
-
عشق واقعی
دوشنبه 8 مهرماه سال 1387 22:23
بنام او... دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم روشنی بخشم میان جمع و خود تنها بسوزم شمع باشم اشک بر خاکستر پروانه ریزم یا سمندر گردم ودر شعله بی پروا بسوزم لاله ای تنها شوم در دامن صحرا برویم کوه آتش گردم و در حسرت دریا بسوزم ماه گردم در شب تار سیه روزان بتابم شعله ی آهی شوم خود را ز سر تا پا بسوزم اشک شبنم باشم و بر...