بسمه تعالی
دوستی میگفت : وقتی تنهاییم دنبال یه دوست میگردیم ؛ پیداش که کردیم دنبال عیباش میگردیم و عیبای کوچیکشو بزرگ میکنیم و وقتی از دستش دادیم...به دنبال خاطره هاش میگردیم و باز هم تنهاییم...
پیوندهامونو با گلهای محمدی قوی کنیم...
هر گلی خاری داره که ممکنه دست آدمو آزار بده.حتی اگه بچه ای رو بفرستیم دنبال چیدن گل و به اون بگیم که برو بوی خوشی داره او با دیدن خار به سراغ گل نمیره ...آره هر گلی یه خاری داره بجز گل اصلی که بویی را به تمام گلها هدیه میده .
همه ی گلهای روی زمین نشانی دارن از گل اصلی .
خار گلها را در چشم خود و مردم بزرگ نکنیم.در اینصورت رسیدن به گلها و در گلستان بودن و ماندن برامون سخت میشه...اونوقت نمیشه لذت برد ...تماما خارو تو نظرمون میاریم...غافل از بوی خوش گل...غافل ازینکه میتوان گل را در دست گرفت و بر سینه گذاشت و فشرد و بویید و از وجود گل استفاده کرد ...
خار گل قسمتی از یه گله و هر گلی یه عیبی داره و خاری داره و گل بی عیب حضرت حق است...
پس ای مردم عیب جو...
فرصت بوییدن گلها را از خود و دیگران نگیرید...
یه چیز دیگم بگم که چند وقته باهاش درگیرم و دلمو خیلی سوزونده : اگه که فرصت بوییدن گلی رو نداریم و یا حتی نمیتونیم خوب گلی رو بو کنیم گلو لهش نکنیم...گل نیاز به زندگی داره...
اگه هیچ گلی وجود نداشته باشه بوی تعفن تمام هستی رو پر میکنه. اگه نمیتونیم از وجود آدمای خوب بهره ببریم اونارو زیر ظلم خودمون لهشون نکنیم. شاید عابری محتاج بوی این گل باشه.بذاریم این گل عطرافشانی کنه...گل تا بتونه خودشو پیدا کنه کلی طول میکشه...وای ازون روزی که گل کامل خشک بشه و هیچوقت نتونه عطر افشانی گذشته رو داشته باشه...
بیاین جلوی پامونو نگاه کنیم و گلهای اطرافمونو له نکنیم...بو کنیم و با بوی اونا زندگی کنیم...( به آینده ی گل فکر کنیم )
.
.
اینم یه بخشی از سخنان حاج اسماعیل دولابی از کتاب طوبای محبت...
پیوند ؛ یک پوست است از درخت محمد و آل محمد(ص).
نور را برمیدارندو میچسبانند به بدن های ما. بدن ما چوب است این پوست را که میگذارند روی آن این چوب جان میگیرد و جوانه میزند. جوانه که زد گل محمدی میشود از داخل ؛ بدن من بود..از بیرون محمد (ص) شد. آنوقت همه ی محمدی ها جمع میشوند دورانسان هرکه بو بکشد بوی محمد(ص) را استشمام میکند.همهی مومنین جمع میشوند دور انسان...هرکه بو بکشد بوی محمد (ص) را استشمام میکند... همه ی مومنان جمع میشوند دور هم و با یکدیگر قاطی میشوند.
تازه باغبان هم خودشان هستند...خودشان پیوند میکنند و خودشان ندا کردند : اشهد ان لا اله الا ا... اشهد ان محمدا رسول ا... ندا کردند و خودشان را نشان دادند...
بسمه تعالی
آمده ماه صیام سنجق سلطان رسید دست بدار از طعام مائده جان رسید
جان زقطعیت برست، دست طبیعت ببست قلب ضلالت شکست، لشکر ایمان رسید
روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست تن همه قربان کنیم جان چوبه مهمان رسید
صبر چو ماهی است خوش، حکمت بارد ازو زانکه چنین ماه صبر بود که قرآن رسید
حضرت مولانا
سلام .
ماه مهمونی اوس کریم رسید .
عجب بخور بخوریه توی این ماه .
افطاریا رو نمیگما . منظورم اینه که بریم حالشو ببریم . یک ماه شیطون و دارو دستش حالشون توی قوطیه .
هرچی از خوبی های این ماه بگیم کمه . به همه شما دوستای خوبم تبریک میگم .
راستی توی این ماه چند دسته رو فراموش نکنیم :
فقرا ، بیمارا ، گرفتارا ، قرض دارا ، همه و همه رو دعا کنیم و اگه کاری از دستمون میاد انجام بدیم .
راستی یه چیز دیگه هم بگم .
یکی از دوستای کار درستم دیروز میگفت که یه نفر حالش خوب نبوده و اونم بهش گفته برو قرآن بخون . این کتاب خدا رو که خودش بهمون هدیه داده رو سعی کنیم بخونیمش و بفهمیمش .
نیازی نیست حتما کلش رو بخونیم ، سعی کنیم اون چیزی رو که میخونیم بفهمیم .
هر چقدر حال داشتیم بخونیم .
خوش به حال شما دوست عزیز من که از این ماه نهایت استفاده رو میبری .
همه رو دعا کنین به وقت سحر و افطار و ما رو هم از دعای پاک و خیرتون فراموش نکنین .