به نام خداوند نازنین
سلام .
خیلی دیر کردم . می دونم . حالا حالاها نمی خواستم چیزی بنویسم . ولی دلم نیومد این شعر زیبا رو تقدیم نکنیم به دوستان زیبا و نازنین خودم .
توی یه وبلاگ این شعر رو خوندم خیلی خوشم اومد . تا حالا یه شیش هفت باری این شعر رو خوندم و به قول دوستان پک سنگین زدیم . (صفا کردن زیاد رو میگیم سیگار کشیدن )
همت کن تا آخرش رو بخون .
یه چند تا نوشته خوب دارم که ایشالا به موقش تقدیم دوستان می کنم .
اسبها ناآرام
گوسپندان بی پشم
گاوها بی شیرند
کودکان
ـ از مرض حصبه و طاعون و وبا
دم به دم می میرند
مردمان،
اما،
در بستر خواب
غوزه ی پنبه ز صحرا چینند
*
کدخدای ده پُرغفلت ما!
عزم بیداری این خواب کنید
قدمی رنجه نمایید و دمی
پای در آب کنید
و ببینید چه بر رود شده ست
در همین چند صباحی که نبودید
گِل آلود شده ست
خرمن آذُقه مان
در مسیر گذر صاعقه ها
دود شده ست
*
کدخدای ده پُرآفت ما!
بعد از آن روز که از ده رفتید
ملخانند که از خاک و هوا می آیند
دسته دسته سگ و گرگ است
ـ که هار
از ده پایین دست
سوی آبادی ما می آیند
پاسبانان به تمسخر گویند
که: نترسید
که: گرگان به چَرا می آیند
من ولی می دانم
که به تاراج
به املاک شما می آیند
لشکر ابرهه اند
که سوی بیت خدا می آیند
*
کدخدای ده آشفته ی ما!
گفته بودید سفر کوتاه است
غصه ها می گذرند
فرجی در راه است
کاش می دانستم
پس چرا بانگ قدم های شما
در دل دشت، دگر خوابیده ست؟!
نکند باز ز دست و دل ما
غلطی سر زده و
دل پُرعاطفه تان رنجیده است؟
تیزبین چشم شما
نکند باز خطایی دیده ست؟
*
کدخدای ده ویرانه ی ما!
تو که اینجا بودی
کوچه ها خاکی بود
رنگ سالوس نداشت
همه بودیم رعیت، و کسی
نام قابوس نداشت
تخت طاووس نداشت
و مگر یادت نیست
در تمام ده ما
ـ هیچ کسی
جز تو فانوس نداشت
ای تو هم چشم و چراغ ده ما!
در نبودِ تو کنون
«فطرت آباد» دگر کور شده ست
برکت از سفره ی ما دور شده ست
آب آن چشمه که در سینه ی کوه
وقف ده کرده بُدی
شور شده ست
*
کدخدای ده بی رونق ما!
کاشتی
ما که نمی دانستیم
دانه را باید: داشت
برگ ها می گویند
وقت برداشت شده ست
باغبان همه آبادی ها!
ما غریبیم
سرک یادت هست؟
ما سرِ سفره ی تو نان و نمک ها خوردیم
میزبان دل ما!
حرمت نان و نمک یادت هست؟
باز این طفل خطایی کرده
پیر مکتب خانه!
قصه ی چوب و فلک یادت هست؟
آب ها پُررنگ اند
آردها پُرسنگ اند
آسیابان نظیف!
پاک سازی به الک یادت هست؟
چینی فطرت مان
از سر تاقچه افتاد و شکست
ذوالفنون همه کار!
شیوه ی رفع ترک یادت هست؟
*
کدخدای ده پُرغصه ی ما!
بعد تو هر که دلش می گیرد
روی پرچین دعا رفته و آواز کند:
کاشکی باز کلون درِ ما ساز کند
کدخدا آید و در باز کند
راز ما بیند و بس ناز کند
*
کدخدای ده جان بر لب ما!
پیر ما!
صاحب ما!
وقت آن ست که از گرد سفر بازآیید
سهم اربابی تان محفوظ است
ای که درمحکمه ات
اشک مظلوم فقط پیروز است
حال مان را بنگر
گُرده هامان زخمی ست
پشت مان خم دارد
دل مان غم دارد
و خدا می داند
«فطرت آباد» فقط چون تو یکی
کدخدا کم دارد
عالی بود سید جان
کیف کردم
واقعا که دستت خوبه
حتی تو دستچین کردن
زنده باشی
صابر جون کجاشو دیدید .
سر سفره که خیلی خوب دستچین می کنم .
کلا دستم واسه دستچین خوبه .
ممنون که سری به کلبه ما زدی .
لطف کردی عزیز.
خیلی خیلی قشنگ بود
با اینکه قلم زیبای شما بهش نخورده بود!
سلام * جان .
شما قلم من رو از کجا دیدی؟
آخه تازه رفتم ۴ تا قلم (خودکار) خوشکل از نوع شبه بیک خریدم .
گفتم شاید اونا رو توی دستم دیدی.
خیلی لطف کردی.
لطف حضرت * مستدام و پایدار .
بازم بیا پیشمون . با ستاره یا بی ستاره .
بازم سلام
من ستاره ام!
البته این روزا ستاره دار بودن دیگه ملاک خوبی برای سنجش آدما شده!شاید از اون منظر هم ستاره ای داشته باشیم!
موفق باشید