به نام خداوند نازنین و دوست داشتنی . . .
این شبه شعر رو تقدیم می کنم به ساحت مقدس حضرت دوست . . .
شبه شعر یعنی یه چیزی شبیه به شعر .
نه می تونیم بهش بگیم شعر ونه می تونیم بگیم متن .
خودم هم نمی دونم چی میشه بهش گفت .
فدا بهش میگه ترانه .
هر چی میخواد باشه باشه .
تقدیم به بهترین . . .
ز بوی نرگس زلفش ، سر گیسوی مشکینش
دلو دیوانه کویش ، اسیر جعد گیسویش
همه عمرم در بندم ، همه ماه و شب و سالم
همیشه در تب و تابم ، فلک را سوخت یک آهم
ندیدم در فلک ماهی ، بسان سرو رعنایی
ندیدم در افق خورشید ، پیدایی ، که گم کردست شیدایی
از آنگه که دلم بستم ، زخود بی خود شدم مستم
دلم را با که پیوستم ، که اینگونه ببرد دستم
سر و پا و تن و دستم ، همه روح و همه هستم
بریزم بر کف پایش ، نفس تا هست در دستم
زعشقت ای مه پر نور ، دگر دیده ندارد نور
نمی دانم چه می خواهد ، از این دیوانه رنجور
ز بعدت خواب می ناید ، اگر آید چه کار آید
نمیدانم خیال تو ، چه می خواهد که می آید
نگار با وقار من ، ببین اکنون تو حال من
زیادت نازنین من ، نمی کاهم عزیز من
مخلص
سلام
زیبا بود
من میخوام جایگاهشو ببرم بالا
بهش بگم دل نوشت
هیچ نوشته ای ارزشمند تر از نوشته ی یه دل پاک نیست
خدا قوت
سلام علی جون
خیلی قشنگ بود
مثل همیشه
سلام. قشنگ بود. موفق باشید.
یا علی
عالی بود