سلام
ز بس که در نظر آمد خیال روی تو ما را *** چنان شدم که به جهدم خیال در نظر آید
سلام . . .
سلام می کنم به تو ای نسیم شمال
سلام می کنم به تو ای رود جاری
سلام می کنم به تو ای آوای خفته
برسانید پیامم را به آنکه از من دور است
ندانستم قدرش را
کنون ازمن بسیار رنجور است
با توام ای نسیم شمال
مگر نیستی تو رساننده ی وصال
پس چگونه است ، گویم تو را خطاب
اما نیست از تو حتی یک جواب
قانعم ، نیستم زیاده طلب
دیرزمانیست که اینگونه زیسته ام
فقط بگو به او که چشمم چو یعقوب سفید گشت
ز هجران چو یونس شدم اسر یک ماهی
شکستم در خویش مثل یک زندانی
چو فروغ طرد شدم از این مردم بی سرود
می کند روحم پرواز از این جسم بی شکوه
قانعم من ،
نیستم زیاده طلب
فقط به او بگو حرفهای این عاشق بی سحر
خودمونیم ، عجب اسم زیبایی رو خدا واسه خودش انتخاب کرده .
سلام ، پیام دوستی و مهربانی و زیبایی و عطوفت و احترام است .
طه میگفت : میدونی چرا جواب سلام واجبه؟
" منم که خنگ . مثل همیشه هیچی رو نمی دونم " گفتم : نه .
( البته یه جواب دادم که دهنش رو بستم ، گفتم : واسه اینکه طرفمون ضایع نشه .)
حرف قشنگی زد و گفت : اسلام دین مهربونی و محبت است و این جواب سلام یعنی احترام به مسلمانان و ابراز محبت کردن و ابراز یکدلی کردن است . اسلام دین آشتی و صلح است ، نه دین دعوا .
خدا یه چیزی رو به ما آموزش داده و نباید فراموشش کنیم .
خدا توی کتابش به بنده هاش سلام کرده . « البته به بنده های کار درستش نه بنده یی مثل من »
داره بهمون یاد میده که عاشق باید پیام دوستی رو به معشوقش برسونه .
سلام ، ارادت عاشق است به معشوق .
خدا کنار بنده هاش داره عشق می کنه وقتی می بینه که بنده هاش دارن از زندگی لذت می برن .
خدا دوست داره ببینه که بنده هاش کیف می کنن .
انگاری قند توی دل خدا آب میشه .
و بعضی موقع ها هم دوست داره ببینه بنده اش داره گریه می کنه .
علی (ع) معشوق خداست و خداوند عاشق خنده ها و گریه های علی (ع) است .
سلام ، پیام عاشقانه خداست به بنده هایش .
هر اسم خدا پیامی است برای بنده هاش .
خدا به زبون بی زبونی داره میگه بنده های عزیزم دوستون دارم ، عاشقتونم .
میگه من رحمان و رحیم هستم .
میگه من غفور و رحیم هستم .
میگه من اصلا دلم نمیاد شماها اذیت بشین . چه برسه به اینکه عذابتون بدم . در گوشی و یواشکی داره به هممون میگه : تورو خدا گناه نکنین و روح لطیفتون رو خراب نکنین .
سلام . . .
سلام خود را به قاصدک می سپارم .
آهی از دل می کشم و قاصدک را روانه منزل حضرت دوست می کنم .
آهی از دل پر از آتش ، همراه قاصدک می کنم .
با صدایی لرزان ، با بغض حسرت ، سلامی می فرستم به پیشگاه آن بزرگوار .
سلام به آن والا مقام .
سلام به حضرت دوست .
سلام . . .
گر آه سینه سعدی رسد به حضرت دوست *** چه جای دوست ، که دشمن بر او ببخشاید
سلام
یه توضیح
منم با سرگشته موافقم در مورد اینکه جواب نمیدین
اونجوری که شما به قضیه نگاه میکنین شاید هیچی، ُُهیچ جوابی نخواد
اما من نگاهه خودمو میگم
اساسا وجود وبلاگ برای چیه؟
وبلاگ بماند، وجود نظر واسه مطالب چه لزومی داره؟
مگر نه اینکه شاید یکی از دلایلش، تبادل فکری در مورد موضوعی خاصه که احتمالا ذهن نویسندشو مشغول کرده ؟
و اگه همچین دلیلی هر چند کمرنگ هم وجود نداشت طرف میرفت یه فولدر تو کامپیوترش ایجاد میکرد و میشست توش از درو دیوار و بشر و جک و جونور مینوشت
کسی هم نبود که بخواد بخونه و انتقاد و یا تاییدی بکنه ،چون برای طرف فقط نوشتن
و فقط نوشتن مهم بود ،نه خونده شدن و مورد نقد واقع شدن.
البته این فکر من بود و شاید شما هم اینجا مینویسین که فقط نوشته باشین
منظورم این نیست که هر جمله و شعری تو نظرات نیاز به جواب داره
اما در مورد موضوعات تامل برانگیز بهتره نظرتونو در مورد فکر و نظر دیگران هم بگین
شاید اینکه هر کسی نگاهشو،حرفشو و یا حتی ذهنیتشو در قالب یه شعر و یا یه متن که نوشته ی خودشه یا به گزینشه در مورد موضوع مطرح شده ی شما بیان کنه و مورد نقد و تحلیل جمعی قرار بگیره بتونه به بازسازیه ساخت های ذهنی و فردیمون کمک کنه
البته اینا ایده آل های ذهنیه من بود که دلیلم واسه بیانشون این بود که شاید بخواین
اندکی روشون تاملی کنین
پایدار باشین
سلام
سلامی به زیبایی سلام
به طراوت لبخند همان کودک دیروز
به نجابت چشمهای لبریز از عشق
انقدر آپ می کنی نمیری ییهوووو
زنده ای؟
خوش باش دمی که زندگانی این است...
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود
وز هیچ کسی نیز به گوشم نشنود
کین آمدن و رفتنم از بهر چه بود...
* * *
بنگر ز جهان چه طرح بستم...هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم...هیچ
شمع طربم ولی چو بنشستم...هیچ
ور جام جمم ولی چو بشکستم...هیچ
سلام استاد.
ممنون از لطفت .
خجالت زده فرمودی .
مخلص .